جدول جو
جدول جو

معنی نقش پذیری - جستجوی لغت در جدول جو

نقش پذیری
(نَ پَ)
نقش پذیر بودن. زود تحت تأثیر قرار گرفتن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ پَ)
صفت نقل پذیر. رجوع به نقل پذیر شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
که تصویر بر آن به آسانی نقش بندد. کنایه از کسی که کاری یا سخنی در او اثر گذارد:
موم از سر نرمی است چنان نقش پذیر.
؟
لغت نامه دهخدا
(بَ پَ)
قابلیت قسمت، قسمت کننده. قاسم. قسیم. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چَکْ کُ پَ)
خاصیت چکش خوری فلزات. و رجوع به چکش خوارگی و چکش خوردن و چکش خوری شود
لغت نامه دهخدا
(نَ سَ پَ)
دعوی نسب و نجابت و یا چیز دیگر نمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ فَ)
نقش زدا:
شیده نامی به روشنی چون شید
نقش پیرای هر سیاه و سپید.
نظامی
لغت نامه دهخدا
منقول. که قابل انتقال و جابه جا کردن است
لغت نامه دهخدا
تصویری از چکش پذیری
تصویر چکش پذیری
خاصییت چکش خوری فلزات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخش پذیری
تصویر بخش پذیری
قابلیت قسمت
فرهنگ واژه فارسی سره
اثرپذیر، متاثر، منقوش
فرهنگ واژه مترادف متضاد